0149

 پرتغال براش پوست کندم

منتظر موندم بیاد

اومده بهش میگم

اینا واسه توئه

یه نگاه میندازه میگه

نمیخوام

منم بی معطّلی گفتم خب خودم میخورم

سرجاش خشک شد :دی




+عزیزم تعارف که نداریم باهم ، داریم؟!

0148

دلم برای تمام خاطراتم تنگ است

جلوی چشمانم رژه میروند قدیم تر ها

یادش بخیر







+قدیم گویه: چقد دلم باورن میخواد اونم تو شب

+یادش بخیر

0147

میدونی دلشون چی میخواد؟

بشم همون آدم خشک و جدّی

که بعد جرأت نکنن تا ده متریم نزدیکتر شن

البته الانم توفیری نداره فقط یکم نرمتر شدم

اما همون یه ذرّه خیلیه ؛خیلی

اونم واسه اخلاق گند من






0146

منکه آزمونو گند میزدم واسه همین تصمیم گرفتم برم سراغ نازی

از اون ور بریم یکم گردش

رفتیم کوه

خوردم زمین تو دستم هفتا خار رفت

حالا نازی از من دل نازکتر دلش نمیومد نگاه کنه دستمو

آخرش برام دراوردشون

کلی درد داشت اما الان خوب شد

دیگه یکم باهم بودیم تا رفتم خواهرمو برداشتم از آزمون و اومدیم خانه




+یادم نبود جمعه ها ماهی داریم

کاش بیرون یه چیزی میخوردم

0145

اگه دیگه باهات نمیخنده

اگه غم ات براش فرقی نداره

اگه وقتشو کمتر باهات میگذرونه

و خیلی اگه های دیگه

اینا زنگ خطرن

ینی باید بذاریش و بری

معطّل نکن

نمون

استخاره نکن

بذارش و برو

اون داره بهت خیانت میکنه

دیگه نمون پیشش

فرصت به گرگ نده

بذازش و بگذر بدون درنگی

توبه ی گرگ مرگه

میفهمی؟!