میدونی دلشون چی میخواد؟
بشم همون آدم خشک و جدّی
که بعد جرأت نکنن تا ده متریم نزدیکتر شن
البته الانم توفیری نداره فقط یکم نرمتر شدم
اما همون یه ذرّه خیلیه ؛خیلی
اونم واسه اخلاق گند من
منکه آزمونو گند میزدم واسه همین تصمیم گرفتم برم سراغ نازی
از اون ور بریم یکم گردش
رفتیم کوه
خوردم زمین تو دستم هفتا خار رفت
حالا نازی از من دل نازکتر دلش نمیومد نگاه کنه دستمو
آخرش برام دراوردشون
کلی درد داشت اما الان خوب شد
دیگه یکم باهم بودیم تا رفتم خواهرمو برداشتم از آزمون و اومدیم خانه
+یادم نبود جمعه ها ماهی داریم
کاش بیرون یه چیزی میخوردم
اگه دیگه باهات نمیخنده
اگه غم ات براش فرقی نداره
اگه وقتشو کمتر باهات میگذرونه
و خیلی اگه های دیگه
اینا زنگ خطرن
ینی باید بذاریش و بری
معطّل نکن
نمون
استخاره نکن
بذارش و برو
اون داره بهت خیانت میکنه
دیگه نمون پیشش
فرصت به گرگ نده
بذازش و بگذر بدون درنگی
توبه ی گرگ مرگه
میفهمی؟!
به دوستم میگم نازی من فردا کنکور آزمایشی دارم هیچی هم نخوندم بعد میخندم
برمیگرده میگه نــــــــــــــــــــه بعد چطور انقد شادی؟!
میگم هیچ چیزی جدی نیست مگه خلافش ثابت بشه!